مهاجری که تنها رفت . . .

ما که رفتنی شدیم ؛ اونم تنها... حالا هر کی خواست بگه اشتباه ست ... ولی ما میخوایم بریم کانادا ...

مهاجری که تنها رفت . . .

ما که رفتنی شدیم ؛ اونم تنها... حالا هر کی خواست بگه اشتباه ست ... ولی ما میخوایم بریم کانادا ...

پازل !!!(قسمت آخر)

ادامه  دو پست قبل :


ابتدا از همه عذر میخوام که نظراتشون رو پاک کردم . هرچند که تو وبلاگ خودشون پاسخ دادم اما بپذیرید که گاهی بعضی نظرات از برداشت اشتباست و حق میدم بهتون که اشتباه برداشت کنید از نوشته های من . با این پست همه چیز روشن میشه ...


یه نگاه به عنوان دو پست قبل بندازید و ببنید که برای چه مناسبتی

این چند پست رو نوشتم


چه دلیلی داشت دوستانم  رو برنجونم و در اصل مخاطبین خودم رو از دست بدم ،

بماند که یه عده ای انگشت شمار ، که شاید من رو شناخته بودن صبوری کردن

نه اینکه حمایت کنن فقط اعتماد کردن به من ( که این بالاترین افتخار من می تونه باشه )


وقتی به فکر یه پست بودم برای تعریف و تمجید از زنان سرزمینم به خودم گفتم

نابرده رنج گنج میسر نمیشه اگر قرار بزرگی خودشون رو حس کنن باید خودشون دنبالش رو بگیرن

خوندن این تمجیدها تاثیر مثبتش در ذهن مخاطب فقط برای ثانیه های حضورش افاقه میکنه !!!


پس دنبال راه حلی گشتم که بتونم شما رو وادار کنم به تحقیق و یا مرور داشته هاتون و اینکه

شاید به شکلی بیاد ماندنی کنم منظورم رو


و حالا بخونید عقاید من رو در مورد زن که قسمتهای زیادیش قبل از نوشتن 2 ..3 پست آخر تایپ شده بود و برای لحظه ای احساس رو کنار بگذارید و کمی منطقی فکر کنید !!!


========

من و ببین ...

سرت رو بالا بگیر ، بالاتر ، می خوام چشمهای زیبات رو بدوزی تو چشام

ول کن اون حرفهای صد من یه غازو که رو بیلبوردای شهر با

فونت درشت می نویسن : بهترین چیز برای یک زن اینه که مردی

بیگانه اونو نبینه و اون هم مردی رو نبینه


من و ببین ...

میدونم از دستم ناراحتی میدونم عکسم رو توی ذهنت پاره کردی

میدونم توف و لعنت فرستادی به خودم به کیبوردم همشو می دونم

همشو حس کردم شاید هم الان حس کسی رو داری که باهاش بازی کردن ، بازیش دادن


میدونم بهت توهین کردم تحقیرت کردم با جملاتم زدم تو سرت

زیر پاهتو خالی کردم اما قسم به دوستیمون که قصدم فقط پرواز تو بود

تو از جنس زنی کسی که وقتی به بن بست میرسه تازه متوجه میشه

که خدا بهش پر داده ... مثل بچه عقابی که تا وقتی

از تو آشیانش بالای کوه ننداختنش پایین بفکر پرواز نبوده


برام سخت بود وقتی می نوشتم باور کن نوشتنش از خوندنش سخت تره !!!

هر بار که تو چشمات رو گرد میکردی که مطمئن بشی درست می بینی ،

هر بار که بر میگشتی دوباره اون جمله رو می خوندی و اخم میکردی

می خواستم حقیقت رو بگم اما هنوز هم فکر میکنم کار درستی کردم ...


باور کن چاره ای نبود یکی باید این وسط نقشه آدم بده رو بازی میکرد

یکی باید از بالای کوهی که هم قد و قوارت نبود چه برسه به اینکه بخواد

آشیونت باشه هلت میداد تا بری و بزرگتر شی !!!


---------------

یه واقعیتی رو دوست دارم بهش اقرار کنم با صدای " بلند بخوانید " :

تو از برایم اسطوره ای با دیدنت قلبم به طپش می افتد و قلمم گر می گیرد


یاد خدایان می افتم یاد آرتمیس ( ایزد بانوی شکار ) ، دیمیتر ( ایزد بانوی کشاورزی )

و هر بار که تو یک گام به جلو بر می داری اثبات میشود بر جهانیان و حسودانی

که چشم دیدنت را ندارند که تو برتر از آتنه ( ایزد بانوی خرد و فرزانگی ) هستی


((در بلاگ یک دوست ( اگه من رو به عنوان دوست بپذیره ) خوندم اساس دنیا بدون ماده نابود میشه ))

... " با صدای رسا بخوانید " :

 لعنت بر آنکسی که غیر از این اندیشه کند همانطور که

ایزیس الهه طبیعت در مصر باستان است و یا همانگونه که ایلیتویا الهه وضع حمل بود


(( لادن گفته بود از دامن زن مرد به معراج میره )) " با افتخار بگویید بر در دیوار شهر بیاویزند ":

 که پیروزی برای هر تنابنده ای در افسانه ها بدست الهه " نیکه " عنوان شده بیافزاید

و بسپارید به ذهنتان ، خدایان تاریخ الهه تندرستی الهه ازدواج و الهه زیبایی را


و به نان و نمک کلماتمان که نگه داشتن حرمتش برایم از نان شب هم واجب تر است

واگوی این اسامی نه برای طلب بخشش است و نه آنکه می خواهم از دلتان در بیاورم

چون نیک میدانم روح بزرگ زنان ایرانی درست مثل میترا ( الهه مهر ایران زمین ) بخشنده و مهربان است ...


-------------


باور کن قبل از اینکه اون 2 پست اخیر رو بنویسم قصد داشتم اطلاعات ناچیزم رو توی

وبلاگ قرار بدم تا قدر خودت رو بدونی اگه اشتباه متوجه منظورم نشی ! باید بگم

دختران امروز نمی دونند و کسی هم نمی خواد به اونها بگه : ژاندارک کی بوده و به چه جرمی

اون رو سوزوندن .


فلورانس نایتینگل ( بانوی چراغ بدست ) چه سختی هایی رو توی

زندگی شغلیش تحمل کرد .


 دختران امروز نشنیدن نام بزرگانی مثل :

ماریا مارگریت ( مریم مجلدیه ) یار با وفای عیسی


رزانسی دولاشابل دختر مرفه سوئدی


چرا راه دور بریم دکتر نسرین معظمی محقق نامی ایروونی


دوشیزه میشن شیر زنی که در اشغال پاریس توسط نازی ها جوری نقره داغشون کرد که دوبار غیابا محکوم شد به اعدام


همین طور دسته ای از شعرهای فروغ فرخزاد رو که پره از لذت گناهه !!!

 

من نمی تونم ساکت یه گوشه بشینم وقتی تمام این اسامی توی ذهنم سر سره بازی میکنن

وقتی میبینم دختران و زنان این سرزمین که نسبت بهش تعصب دارم

در حالی پا به قرن بیست و یکم گذاشتند که قانون کشورشون : شهادت هزاران زن رو بدون

وجود یک یا دو مرد در بین شاهدان ارزشی قائل نیست

( اگه باور ندارید میتونید از خانوم وکیل بپرسید و یا مادهای 72 و 75 و 237 و ... رو در قانون مجازات اسلامی مطالعه کنید )


قانونی که اگه مردی زنی رو بکشه برای قصاص کردن مرد باید

خانواده زن مقتول نصف دیه کامل رو به خانواده مرد قاتل بده تا حکم

قصاص جاری بشه اما یک زن با به قتل رسوندن مردی بدون این تشریفات محکوم به قصاصه


خانوم وکیل شما بیا توضیح بده این قانون افتخار آمیزمون رو ، لحن گفتاری شما بیشتر برش داره

بگو که این یعنی ارزش ریالی یک زن نصف ارزش یک مرده


بگو ...

بگو که وضع از این فضاحت بار تره میخوام بلند بخونی واسه این

جماعت ( ماده 457 قانون مجازات اسلامی و تبصره اون رو ) میخوام اینها بدونن دیه ای که

برای کور شدن یک چشم باید به فرد ضرب دیده پرداخت بشه نصف دیه کامله حتی اگه اون چشم لوچ باشه یا شبکور

( میدونی یعنی چی یعنی ارزش ریالی و حقوقی یک زن با ارزش یک چشم لوچ مرد برابره )


ببخشید ... دیگه نه حوصله ای دارم نه توان و نه امیدی   


یک زن چشم داره می بینه گوش داره می شنوه

 احساس ، عکس العمل ، غم و شادی داره

با غذا سیر میشه و با اسلحه زخمی

 با بیماری مریض میشه و با دارو مداوا

توی تابستون گرما رو حس میکنه و تو زمستون سرما

اگه قلقلکشون بدن میخندن اگه سم بخورن میمیرن


پس اگه در موردشون اشتباه کردن حق دارن که انتقام بگیرن پس من هیچ

از دستتون ناراحت نیستم حقم بود حرفهای دولا پنلایی که بارم کردید !!!

 

تو زر ستایش کن و من زن را چرا که با یک دست گهواره را تکان میدهد و با دست دیگر دنیا را ...

آدولف هیتلر

 

 

آخرش :

ابتدا می خواستم اسم این چند پست اخیر رو فمنیستهای احمق بزارم اما دیدم دور از انصافه

به خاطر 2 سه نفری که نارگیل رو با پوست می خورن !!! عنوان مطلبم عمومی بشه

و به دوستان بر بخوره ( چه زن چه مرد )


 از همه دوستان عزیز میخوام کمی در مورد این زنانی که توی این پست ازشون اسم بردم ویا می برم تحقیق کنن و آثارشون رو مورد مطالعه قرار بدن و منطق رو از احساس جدا کنن تا جز دسته بالا قرار نگیرن ( دسته ای که احساسشون نمی زاره درست فکر کنن !!! )


برای من و برای خشنودیم و احساس شرم نکردن از نوشتن پستهای قبلی همین بس که عده ای رفتند و

سوره نسا رو خوندن


عده ای خواستند بدونن که آیا خت.نه زنان واقعیت داره تا در موردش بیشتر بدونن


همین کافیه وقتی یه نفر برام ایمیل زد و گفت کتاب ازدواجهای زودرس رو گرفته و داره می خونه


خوشحال شدم چند نفری رو دیدم که برای تلافی کردن صحبتهام رفتن و توی شعر های فردوسی و مولانا جستجو کردن و چندین نمونه از شرح حال زنان بزرگ رو که توی سروده هاشون پیدا کرده بودن  برام فرستادن


یا افرادی که با تهیه کتابهای جنس دوم سیمون دوبووار ، مقام زن در آفرینش حبیب آموزگار یا جنگ علیه زنان مارلین فرنج جمله به جمله کلماتشون رو برام ایمیل زدن یا توی قسمت نظرات برام ردیف کردن


و یا بیشتر از اینکه سمانه گفت منتظر باش تا یک کتاب بنویسم !!!

 می بینید دوستان من به خواسته خودم رسیدم ...


در ادامه مطالب در همین پست منابعی کمکی رو عنوان کردم و

بیشتر بدانید :

زن در آینه تاریخ ( تیلا )

بهشت خانواده ( جواد مصطفوی )

دفاع از حقوق زن ( الوالمجد حجتی )

ارزش زن یا زن از نظر قضایی و اجتماعی ( قسمیه حجازی )

فاطمه ، فاطمه است ( دکتر علی شریعتی )

سیر تکامل حقوق زنان در تاریخ و شرایع ( حسام نقبانی )

حقوق سیاسی زنان ایران ( مهرانگیز کار )

زنان و مردان بزرگ تاریخ ( لسای لویت )

مشاهیر و بزرگان شرق و غرب جهان ( میرهادی )

برخی از منابع استفاده شده :

 

قرآن ترجمه مرحوم الهی قمشه ای

نهج البلاغه ( فیض الاسلام )

نهج الفصاحه ( ابوالقاسم پاینده )

حلیه المتقین ( علامه مجلسی )

نور ملکوت قرآن ( علامه هرانی )

جامع التمثیل ( محمد جبله رودی )

تاریخ انبیا ( داستان لوط ) رسول محلاتی

چهره زن در آینه قرآن و تاریخ ( مرتضی فهیم کرمانی )

سیمای زن در نظام اسلامی ( احمد آذری قمی )

ریشه های قساوت قلب ( فصل هم نفسی با زنان )

مقدمه ای بر روانشناسی زن ( هاشمی رکاوندی )

چهره عریان زن عرب ( نوال سعداوی )

فردوسی ، زن و تراژدی ( ناصر حریری )

داستانهای زنان شاهنامه ( زهرا مهذب )

مجموع قوانین اسلامی مدنی ( غلامرضا حجتی )

قانون مجازات اسلامی ( تصویب 1373 )

و

.

..

...

نظرات 2 + ارسال نظر
سیاوش 1388/12/24 ساعت 01:17 ق.ظ

سلام

از آنجایی که خودپی گیر اخبار مهاجرت بودم وبلاگی راه انداختم که با استفاده از گوگل ریدر آخرین مطالب دیگر وبلاگها را دراین باره نشان دهد
شما را به دیدن آن دعوت می کنم.
http://fromirantocanada.blogspot.com

بله

بال 1389/01/10 ساعت 09:53 ب.ظ http://baal.blogfa.com/

,Pejman

Got a bit of a problem with your view of women. Your women aren't humans but angels.

Over centuries, patriarchy has created a number of
female stereotypes, which have been frequently reproduced. In literature, these
stereotypes have been used as character clichés by which we automatically shape the
women in our writings. The prevalence of these man-made moulds has made us
unconsciously eager to comfortably cast any female figure into these worn frames.
These stereotypes, however, only reveal how patriarchy regards women, or rather
what it would like woman to be like.

One stereotype is the ethereal angle. She is incorporeally
spiritual and other-worldly. She receives lavish admiration but so much that one
doubts whether she is a human being any longer or merely an idea. Most of the
beloveds praised by the English Renaissance sonneteers are such ethereal creatures,
take Sir Philip Sidney’ s Stella for example, or a lot of characters in romances, and in
popular literature Snow White. She can also at times be seen to be ready to sacrifice
whatever she has, usually to look after a man. A Madonna figure.

حق با شماست و همان حق گفته شده توسط شما را بیان کردم ، البته به شکلی جدید و شاید محسوس تر .

tnx

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد